نیم ساعت پیش ،
خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش
سرفه کنان در حیاط از کنا
ر دو سرو سیاه گذشت
و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد ،
آواز که خواند تازه فهمیدم ،
پدرم را با او اشتباهی گرفته ام !
ღ♥ღ عاشق نمیشوی ღ♥ღ...
ما را در سایت ღ♥ღ عاشق نمیشوی ღ♥ღ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ba-to-hastam بازدید : 110 تاريخ : چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت: 12:21