شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد بردخشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد بردآه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده املانه ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد بردمن بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلندنیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برداز غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جابیت های روشن و شعله ورم را باد بردبا همین نیمه همین معمولی ساده بسازدیــــر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد بردبال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشتوا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد ღ♥ღ عاشق نمیشوی ღ♥ღ...
ما را در سایت ღ♥ღ عاشق نمیشوی ღ♥ღ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ba-to-hastam بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 22:01